شعر در وصف دخمل ها
دختر دارم دامن زری دختر نگو ماه و پری ستاره دامن شب خورشید زیر روسری دختر نگو ستاره نور از چشاش میباره ستاره آی ستاره خدا تو رو دوست داره ...
محرم96
عزیز مامان امسال هم عاشورا و تاسوعا باعث شد 4 روز خونه باشیم . پنجشنبه نهار خونه علی دایی بابا بودیم . نذر شله زرد دارند و نهار هم خانمها دعوتند.ظهر رفتیم عزیز و عمه و مهرسام را برداشتیم و رفتیم خونه دایی اینا. بعد از ظهر هم مجلس ختم رفتیم و برگشتیم خونه. شب هم صفیه خانوم اینا حلیم دعوت کرده بودن و مثل سالهای پیش خونه شیدا اینا بود و شب رفتیم اونجا . جمعه هم مادرجون اینا دایی داود و ماه آبا اینا را نهار دعوت کرده بود و قیمه درست کرده بود کلی نهار خوردم عاشق قیمه ام مخصوصا قیمه مادر جون.تو هم با هلیا خوب جور شدی با هم کلی خاله بازی کردی.تو مامان می شی و هلیا و خرگوش هم دخترات. شب هم خونه نرگس عمه شام دعوت بودیم...